ماه محرم و دخمل مامان
امسال درست از ماه محرم چیزی متوجه نشدم روزها پشت سر هم سپری شد . البته بخاطر اتفاقاتی هم که افتاد بود . اول محرم که مامان جون از مکه برگرشت و گیر رفت و امد بودیم .البته بعدش یک اتفاق خوب افتاد و اون این بود که امام رضا ما رو طلبید زیارتش . تاسوعا و عاشورا سه تایی رفتیم به سمت حرم . خیابونا خیلی شلوغ بود و ما مجبور شدیم کل مسیرو پیاده بریم ولی برای دخمل مامانی خوب بود چون هر چی دلش خواست هیئت دید و عزاداری کرد . از همشون هم عکس گرفت.مخصوصا یک هیئت ناشنوایان بودند که خیلی جالب عزاداری میکردند. خیلی دوست داشتی بری و همراه هیئت راه بری .روز آخر هم که رفتیم حرم موقع برگشتن یکدفعه صدای هیئت را شنیدی دستم را ول کردی و دویدی حالا م...
نویسنده :
مامان
13:50